1- پير مرد تمام استدلال ماست براي اينكه بگوييم ميتوان ديندار بود و از حقوق بشر دفاع كرد ميتوان ديندار بود و به دموكراسي اعتقاد داشت ... پير مرد مجتهد واقعي بود اينرا مردم خوب فهميدند اما چقدر دير ... مردم كه نه روشنفكران ما نيز دير فهميدند ، مبارزين ما نيز دير فهميدند ، آنروز كه علي وار افسار شتر رهبري كشور را دوشش انداخت . آنروز كه صدايش در حمايت از زندانيان گروهي بلند شد كه قاتلين پسرش بودند ، آنروز كه از حقوق انساني بهائيان دفاع كرد ، آنروز كه نامه نگاري مي كرد تا شكنجه و تجاوز را در زندانهاي جمهوري اسلامي را به گوش بنيانگذارش برساند ... حتي روشنفكران ما نيز درد حقوق بشر نداشتند ... مردم هرچند دير قدر پير مرد را دانستند اما حرف دلش را خوب فهميدن ... وصيت منتظري مرگ بر اين ديكتاتوري
مجتعهد واقعي رفت آنقدر بزرگ بود كه همه جاي خالي اش را احساس كنند انقدر بزرگ بود كه همه در سوگش بنويسند حتي همان مجتهد دروغين كه روزي پير مرد مفلوكش خوانده بود نيز از سر ريا پيامي سراسر نخوت صادر كرد ... البته جوابش را مردم دادند : تسليت عقده اي نميخوايم ... مجتهد واقعي حياتش پر از بركت بود براي روشنفكر براي مخالف براي دگر انديش براي دانشجو براي جنبش سبز براي انسانيت و حالا عروجش نيز سبز است گويي خون تازه اي در رگ هاي جنبش سبز جهيدن گرفت ...
ننگ است براي حكومتي كه عنوان اسلاميت بدوش مي كشد و مرجع تقليدش سالها در حصر باشد ننگ است براي حكومتي كه جمهوري است اما حتي يك مرجع تقليد نمي تواند در ان آزادانه اظهار نظر كند . ننگ است براي نظامي كه از ولايت فقيهان دم مي زند و تشييع جنازه مجتهد اعلم روزگار را بر نمي تابد .. ننگ است كه لشگريانش ددمنشانه به عشق رهبرشان بيت يك مرجع تقليد را مورد هجمه قرار دهند ...
2- جرم سعيد نور محمدي خبر رساني مراسم دعاي كميل خانه شهاب ذكر شده !!! بچه ها تعريف مي كردن اون شب در همون كوچه يه پارتي شبانه هم برقرار بوده ... سه تا جوون داشتن ميرفتن پارتي كه مامورين جلوي اونها رو ميگيرن ... كجا ؟ داريد ميريد دعاي كميل ؟ طفلي ها كه فكر ميكردن مملكت همون مملكت يكسال پيشه با خودشون گفتن از دعاي كميل امن تر كه نداريم اين شد كه گفتن آره ... بيا برو تو وَن ... بازداشت ... حالا هي قسم و ايه كه بابا ما بگور بابامون خنديديم بريم دعاي كميل ما داشتيم مي رفتيم پارتي ... تا پارتي رفتنشون محرز بشه دو سه روزي رو بازداشت بودن ... الله اكبر ...
حالا اينو گفتم كه بگم اگه لابد من بيام بگم براي روز عاشورا و تاسوعا بيايد بريم عزاداري فردا ميان شلوارمونو پشت و رو ميكنن ... بهرحال يه دعوتنامه دست ما رسيد ظهر وشب عاشورا و تاسوعا خيابان پيغمبريه كنار شهرباني يا حسين ... بقيه رو هم كه حتما بلديد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر