... تا رهايي

ما را زكوي باده فروشان گزير نيست ... تا باده در خم است همينجا نشسته ايم

سال تولید ملی و جهاد اقتصادی

اینکه امسال رو سال تولید ملی نامیدند و هر روز که از آن گذشت شرکت ها و کارخانجات زیر فشار تحریم ها ، افزایش شدید قیمت ارز ، واردات بی رویه سال های اخیر و سیاست های اشتباه حاکمیت یکی پس از دیگری بر شکست شدند و کارگران از کار بیکار ؛ مسئولان این شرایط را به فکر واداشت که گزینه ای دیگر برای تولید در نظر بگیرند که نیازی به خارج از کشور نداشته باشد و کاملا بومی باشد . این کالا می بایست نه در مواد اولیه و نه در ماشین آلات و ابزار تولید و نه حتی در تکنولوژی ساخت وابسته به خارج نباشد . تحریم ها نباید در هیچ یک از مراحل تولید خللی ایجاد کنند . شش ماه مجاهدات شبانه روزی به بار نشست و بلاخره در مهرماه امسال از این محصول پرده برداری شد ...
بچه !!! آری ... برای تولید بچه نیازی به هیچ وسیله خارجی نیست . یک فقره پدر و یک دستگاه مادر می خواهد و یک روز تعطیل ... بچه ها رو که تولید کردیم آن وقت میتوانیم به فکر جهاد هم باشیم ... الله اکبر به این همه نبوغ ...
یکی نیست بگه آخه فلان فلان شده ها یه فکر به حال این همه آدمی که تو این کشور با فقر دست به گریبان هستن بکنید تا از گرسنگی نمردیم ، یه فکری به حال این چند هزار نفری که از آلودگی هوا سالانه دارن جون میدن بکنید ، یه فکری به حال اون سی هزار نفر تلفات تصادفات که به خاطر جاده ها و اتومبیل های غیر استاندارده بکنید ، یه فکر به حال این هواپیما بکنید که اینقدر راه به راه سقوط نکنن ...

خدایا آخرتمون پای خودمون تو یه فکری به حال این دنیای لعنتی بکن بیا ببین اینا دیگه چی میگن آخه ...

چوپان و گله اش , امام زمان و یارانه ها

یکی بود یکی هم نبود نه یارانه ای بود نه طرحی برای هدفمند کردن اون ... زیر گنبد خدا یه چوپانی بود با چند تا گوسفند صبح به صبح میرفت صحرا دستاشو میبرد بالا و می گفت : " یا علی گوسفندامو به تو سپردم " بعد هم میگرفت زیر یه درخت لم میداد و چرت می زد تا شب . شب هم گله رو هی میکرد سمت خونه ...
نه از گرگ خبری بود نه از راهزن نه گوسفند  و شیر خشک چینی اومده بود تو بازار نه  کسی تحریمش کرده بود . این شد که وضعش خوب شد گوسفندا میزائیدنو گله هر روز بزرگتر میشد ...
یه روز از روزای خدا چوپان به صرافت این افتاد که بره زیارت و  از  علی تشکر کنه . این شد که رو کرد به پسرش و گفت تو باید از این به بعد گوسفندا رو ببری صحرا ! چوپانزاده که مثل من تنبل بود غُرلند کنان گفت آخه این همه گوسفند رو من تنها تنها بپام ! چوپان نگاه چپ خفنی به پسر کرد و گفت فردا بیا تا یادت بدم اصلاً کاری نداره . فردا وقتی پسر فهمید خبری از دنبال گوسفندا کردن و اونارو دم به دم پائیدن نیست  سینه اشو صاف کرد و رو به بابا چوپان کرد و گفت اینکه کاری نداره برو خیالت تخت تخت !!!
چوپان به انضمام  یکی از چاق و چله ترین گوسفنداش که نذری بود راه کربلا رو دپیش گرفت و پسر سر صحرا ...
بچه چوپان یه هفته اول رو از فرمول پدر پیروی کرد و هر شب گله رو صحیح و سالم برگردوند . یه روز که زیر درخت ( طبق برخی روایات همون درخت سیب نیوتن بوده باشه ) داشت چرت میزد فکری شد ( فکر همیشه از بیکاری و چرت زدن میاد ) که پیامبر که از حضرت علی بالاتر بوده ... اصلاً خدا که از همه بالاتره چرا گوسفندا رو به خود خدا نسپارم ... بعدش هم در حالی که از این پهلو به اون پهلو جا بجا میشد از این کشف بزرگ ! ذوق مرگ شد و زد زیر آواز ...
فردا صبح گله که به صحرا رسید بچه چوپان خودشو آماده کرد تا نظریه جدیدشو به بوته آزمایش بسپاره . این شد که دستا رو تا اونجا که راه داشت بالا گرفتو نگاهش رو معصومانه به آسمون دوختو با احترام خاصی از ته دل گفت : "  خدایا گوسفندا رو به تو سپردم ! " و خودش رفت کنار درخت چند دقیقه ای به گوسفندای پراکنده در صحرا نظاره کرد و دید نه همه چیز بر وفق مراده پس مثل هر روز زیر درخت دراز شد و خوابش برد ... چوپانزاده داشت خواب میدید که گوسفنداشون اونقدر زیاد شده که صحرا رو پر کرده و صدای بع بع گوسفندا صحرا رو میلرزونه ... غافل از اینکه گرگ زده به گله و تموم گوسفندا رو دریده چوپان جوون ما تا اومد بخودش بجنبه فقط تونست جون خودش برداره و از درخت بالا بره ...
وقتی بابا چوپان از زیارت برگشت سراغ گله رو از پسر ناخلف گرفت و پسر مِن منی کرد و سیر تا پیاز ماجرا رو تعریف کرد . داستانش به انتها که رسید چوپان با چوبدستی محکم بر سرش کوبید که احمق جون من هم عقلم میرسید خدا از علی بالاتره ! اگه گله رو میسپردم دست علی فکر اینجا رو میکردم که اگه گرگ زد به گله شکایت علی رو می شد برد پیش خدا !!! حالا شکایت خدا رو پیش کی ببریم ...

نتیجه گیری اخلاقی :
1- اگه با گوسفند سرو کار دارید بی خود با فکر کردن کار دست خودتون ندید .
2- اگه تو جامعه گرفتار گرگ و انواع درنده ها هستید انتظاری از خدا نداشته باشید .
3- وقتی میگن هدفمند سازی یارانه ها رو امام زمان مدیریت میکنه نزارید به حساب خریّت طرف ؛ یارو کار بلده میدونه شکایت امام زمان رو پیش کسی نمی شه برد .
پی نوشت - ابوی گرامی ما که یه سالی هست یه شهر دیگه پلاسیم بیا این پول یارانه های منو بده میرم وکیل میگیرماااااااااا !

ببری که دق مرگ شد !

کی از دوقلاده ببر سیبری که چند صباحی هجرتش داده بودند ایران ما ، مُرد !
می گویند مریض شده بود می گویند شاید از آلودگی هوا بوده یا از بیماری دیگر . مسئولین باغ وحش هم گفتند آمادگی نگهداری از ببر فلک زده را نداشتند .
اما من فکر می کنم باید چیز دیگری باشد :
ببر شکارچی قهاری ست ، بسیار نیرومند و درنده و با این خصوصیات حتماً بی اندازه مغرور ... جنس نَر غالباً خشن تر است و نیرومند تر ( جسمانیش را می گویم ) ومغرور تر ... حیوانات حس غریزی غریبی دارند ... با این اوصاف حدسش زیاد مشکل نیست جانور با آن همه ادعا وقتی وارد تهران شد جا خورد ! وقتی متوجه شد اینجا درنده هایی وجود دارند که به گردشان هم نمی رسد ابتدا غرورش جریحه دار شد . وقتی فهمید اینجا به همجنسانشان هم رحم نمی کنند و به چشم بهم زدنی آنها را سلاخی میکنند ترسید. با خود اندیشیده کرد که اینها که به هم نوع خود این روا میدارند با من و جفتم چه میکنند ؟ ببرها شاید درنده خو باشند اما هم نوعشان را نمی درند ! ببر اگر شکار می کند برای سیر شدن است ، اگر جفت گیری می کند برای بقای نسل است ... ببر نَر درنده شبها با کابوس بازجویی از خواب می پرید . ببر نَر درنده وقتی شیشه های نوشابه را دست مردم میدید  تب می کرد . ببر نَر درنده آرزو داشت جسدش را تحویل خانواده اش دهند . ببر نَر درنده حالا حسرت قانون جنگل را میخورد . ببر نَر درنده ...
چکار میتوانست بکند جز دق کردن !!!
پی نوشت - کنفسیوس حکیم : فرزندان من این را به یاد داشته باشید : حکومت ستمگر از ببر هولناک تر است. (قدرت - برتراند راسل ترجمه نجف دریا بندری )

آیا دیدار با برخی مراجع برای یک حاکم مشروعیت میاورد ؟

آقای سید علی خامنه ای ! تصاویر دیدارتان با برخی از مراجع و آیات عظام  در سفر اخیرتان در قم را رسانه ضد ملی بارها و بارها به نمایش گذاشت . نمی دانم شما چه برداشتی از این ملاقات ها داشتید و دستاوردهای این دیدارها را چگونه ارزیابی می کنید ؟  منتهی  اجازه بدهید نظر مراجع بزرگ تقلید را در مورد دو تن از پادشاهانی که در حافظه امروز ما ایرانیان بعنوان بی لیاقت ترین زمامدارانی که  این مرز و بوم  تا به کنون دیده است را برایتان نقل کنم شاید برایتان مفید فایده واقع شود . یکی فتحعلیشاه قاجار که نیمی از خاک این سرزمین را تقدیم کشور دوست روسیه کرد و دیگری سلطان حسین صفوی که بی کفایتیش منجر به سلطه محمود افغان بر ایران شد و بی تدبیری این دومی مورد اذعان همه از جمله شخص شما بوده است .
مقام منزلت و مدارج علمی مراجعی که از آنها نقل قول شده شاید برای مردم عادی قابل لمس نباشد اما مسلماً برای شما اینگونه نیست :
1- میرزای قمی رئیس حوزه علمیه قم :
" شاه شبیه جانشین خداست و بر طبق مشیت خدا شاه شده و بنده ای را نشاید که سر از کمند اطاعت او بپیچد ... پادشاه بد را تنها در برابر خدا پاسخگو قرار داده و نه تنها حکم یا فتوی نمی دهد که مردم از یک پادشاه ستمگر ، که هم از سوی خدا به پادشاهی رسیده ، اطاعت نکنند ، که سر نهادن بندگان را بر فرمان آنان نیز سخت بایسته دانسته  . "
2- شیخ جعفر کاشف الغطاء
ایشان دولت فتحعلیشاه را سخت می ستود ؛ شاه را دارای شمشیری کشنده و نیزه ای فرو رونده در دل کافران می داند ؛ پیشگام علما و آموزگار وزیرانش می خواند و " رایی صائب "  و " فکری ثاقب "  به وی نسبت می دهد . از خدا میخواهد که شاه را از هر گونه زیانی نگاه دارد و دولت وی را به دولت امام دوازدهم شیعیان پیوند دهد و سرانجام کتابش را که پیرامون فقه شیعه است ، به رسم پیشکش به فتحعلیشاه تقدیم می کند.
3- ملا احمد نراقی  
گفته های ملا احمد نراقی از آن جهت مهم است که ایشان از معدود مراجعی هستند که قائل به نظریه ولایت فقیه می باشند
" ... وی به مقام پادشاه سخت ارج می نهاده و مصداق روشن آنرا فتحعلیشاه می دانسته است . در کتاب مثنوی او از شاه  ( بطور عام ) به عنوان مظهر خوبی و کمال یاد شده است . "
نراقی در مباحثات خود پیرامون اصل شاهی و شاهنشاهی اطلاق عناوین " روشن آثار ، عالم پناه ، و ظل الله " را یکسره بر فتحعلیشاه قابل انطباق می داند .
ایشان از امام هفتم شیعیان نقل می کند : به سبب نافرمانی سلطان و فرمانروای خود خویشتن را ذلیل نکنید ...
نراقی با بهره جویی از احکم نجومی و رویدادهایی که به پندار برخی زائیده ی آن احکام است ، می کوشیده فرمانروائی قاجاران را به شیوه ای ریشه دار مشروعیت بخشد و آن را واقعیتی همانند دیگر پدیده های حتمی الوقوع طبیعت جلوه دهد .
و در نهایت فتحعلیشاه را اینگونه تمجید می کند :
" ... بانی مبانی دین مبین و مروج شریعت سیدالمرسلین ... نسیم گلستان عدل و انصاف ، شعله ی نیستان جور و اعتساف ، موسس قوانین معدلت ، موکد قواعد رافت و مرحمت ، دارای نیک رای و اسکندر ملک آرای ، ظل ظلیل حضرت اله و المجاهد فی سبیل الله ، صدر نشین محفل عنایات حضرت آفریدگار  ... که آفتاب خاطر همایونش از بدو طلوع ... بر ساحت ترویج شریعت غرا پرتو افکن . "
4- شیخ جعفر بن ابی اسحق کشفی
کشفی فتحعلیشاه و فرزند او محمد تقی میرزا را اینگونه می ستاید : " ناهید ملک امن و امان و خورشید مدار مسلک زمین و آسمان ، اختر برج عدالت و گوهر موج ولایت ... آفتاب عالمتاب فیض اقدس عنایت ازلی "  و نیز اعظم فیض مقدس توجهات لم یزلی را شامل احوال ملوک و سلاطین میداند و انان را متمم دایره و آخر سلسله انبیا و عقلا به شمار می آورد و این معنی را از نمایش ذات با برکات شهسوار عرصه ولایت و شاهی و شاهنشاه خطه ی خلافت الهی یعنی فتحعلیشاه قاجار در می یابد .
5- علامه مجلسی
 در مقدمه کتاب زادالمعادش که به شاه سلطان حسین صفوی اهدا نموده سلطان حسین  این دولت عدالت ثمر  ،  سید سلاطین زمان ، چراغ دودمان مرتضوی ... می داند .
آیا دیدار با برخی مراجع برای یک حاکم مشروعیت میاورد ؟ آیا تعریف ایشان بد را خوب می کند و یا در پیشگاه تاریخ قاتلین و ظالمین و بی عرضه ها را آبرو می بخشد ؟ شما بهتر می دانید ....

افسانه سلطان و شبان و قرابتش با کودتاچیان امروزی

نمی دونم داشتم دنبال چی میگشتم که برخورد کردم به عبارت " دانلود موسیقی سریال افسانه سلطان و شبان " یهو پرت شدم وسط سال های ابتدایی دهه 60 و تلویزیون سیاه و سفید ... دنباله برنامه تا چند لحظه دیگر و برق هایی که میرفت و دیگه امیدی به دیدن سریال نبود ... من عاشق این سریال بودم و اون خوابگزار اعظم که راه به راه می گفت مقبول نمی افتد و یا وزیر اعظم که از لفظ چاکران و جان نثاران استفاده میکرد و من که معنی خیلی از اینها رو نمی فهمیدم ...
سلطان کوته فکر و خوشگذرون که پند سامندر بگوش نگرفته بود تن به هرکاری داد تا خوابی که خود دیده بود تعبیر نشود اما غافل از اینکه این تقلای بیهوده او را به فرجام کار نزدیکتر می کند  - شیرو - شبانی که قرار بود بجای او آماج تیرهای بلایی قرار بگیرد که در شب 14 ماه بر او نازل می شدند خود قصه سلطنتش را کوتاه کرد و رعایایی که برای بقای سلطنتش به زندان کرده بود دست بر قضا موجب سقوطش شدند ... کشتی نظام سلطانی به گل نشست ، دیگر نه از چاکران و نوکران وجانثاران کاری بر می آمد نه از سپاه و بسیج و اطلاعات و نیروهای خودسر ... این اول قانون نانوشته هستیه که روزی دامن همه دیکتاتور ها و ستمکاران رو میگیره ... اونها هر چه ظلم و ستم شون رو بیشتر بکنن و زندانیان بیشتری رو روانه زندانها کنند و خانواده های بیشتری را داغدار , زودتر به انتهای داستانی نزدیک میشوند که خود نگاشته اند و خوابی را تاویل می کنند که خود دیده اند همانطور که سلطان نگون بخت کرد . آن وقت دیگرهیچ چیزی مقبول نمی افتد هیچ چیزی ... مطمئن باش

- پی نوشت موسیقی زیبای این سریال خاطره انگیز ساخته زنده یاد بابک بیات است که میتونید از اینجا دیافت کنید

مصاحبه رئيس جمهور موسوي با سايت كلمه

مصاحبه مهندس موسوي چيزي نيست كه براحتي بشه از اون گذشت بقول دوستم امين در هر بيانيه و گفتگويي از مهندس رو كه خوب خونده بشه نكاتي هست براي دلگرم شدن نكاتي هست براي درس گرفتن . نكاتي كه در اين گفتگو با سايت كلمه برام جذاب بود رو انتخاب كردم :
"...آنچه امروز جالب است که انتخابات اخیر و حوادث بعد از آن دوباره انقلاب اسلامی را در معرض نقد های جدیدی قرار داده است.
بعضی از این نقد ها بیشتر به مشابه سازی گرایش دارند، بعضی از آن ها روی تفاوت ها و مشابهت ها تاکید می کنند و بعضی دنباله ریشه های نهضت سبز در انقلاب اسلامی هستند.به هر حال این نقد ها فوق العاده مفید اند به ویِژه برای نسل جوان که شور اصلی حرکت سبز از آنهاست. "
"...عدم سازگاری مردم با دروغ و تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد. همان طور که بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانه ای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیابانها که به صورت مسالمت آمیز احقاق حقوق خود را خواستارند نشان دهنده حضور ریشه های استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است.
مردم دنبال آزادی و عدالت هستند و متوجه اند که دستگیری ها و اعدام ها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت می گیرد. آنها از رژیم شاهنشاهی نفرت دارند و در عین حال متوجه اند که با داد و ستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عده ای به کام مرگ فرستاده شوند. تا امام جمعه بی رحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دستمریزاد بگوید. برای او مهم نیست که شایعات گسترده ای برا ی اعتراف گیری های غیر قانونی وجود دارد و برای او مهم نیست که این افراد ربطی به جریانات انتخابات ندارند . مهم برای او اعدام برای زهر چشم گرفتن است. او از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمی داند سیل خون شهیدان، رژیم شاه را از بین برد... "
"... انقلاب اسلامی حاصل تلاش و از خود گذشتگی عظیم ملت ماست و کمی غفلت و عقب گرد ما را به استبدادی تاریکتر از قبل از انقلاب می برد چرا که استبداد به نام دین، بدترین نوع استبداد است و به عکس آگاهی و ایستادگی بر سر میراث اصلی و آرمانهای انقلاب اسلامی مطالبه جدی آزادی و عدالت ما را از گذشته ای سیاه به آینده ای روشن عبور می دهد و باقیمانده تفاله های خود کامگی را از بین می برد و زمینه را برای زیستن در فضای آزاد توأم با احترام به تنوع و تکثر و آزادی اندیشه ها و کرامت ذاتی انسان فراهم می سازد. بنده اعتقاد دارم، آن قرائت از اسلام که مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله می نامد و مردم را قسمت قسمت می کند تا عده ای بجان عده ای دیگر بیفتند، متاثر از فرهنگ شاهنشاهی است. سزاوار بود که قوه قضاییه بجای اعدام چند جوان و نوجوان، که شایعات جدی در مورد نحوه اعتراف گیری از آنها وجود دارد، به این ریشه ها توجه می کرد... "
"... امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کرده اند؛ از دانشجویان و اساتید و دیگر اقشار. مطابق فرمول های مندرس شده ای به دنبال پرونده سازی برای آنها هستند با پرونده هایی مالی یا جنسی یا جاسوسی. در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیت المال در بیرون از زندان ها مشغول جولان هستند. آنها به جای آنکه دنبال جاسوسان واقعی باشند انسان های شریف و مؤمن را به جاسوسی متهم می کنند. جا دارد در اینجا بنده از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شده اند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم...."
" راهپیمایی و تجمعات مسالمت آمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان به نظر من مردم در اصل هیچ کینه ای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند چرا که آنها را نیز از خود می دانند. درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار می گیرند از هزاران عکس و فیلم های کوتاه مردمی که درعاشورا و یا روزها ی دیگر گرفته شده می توان فیلم مستندی ساخت تا معلوم شود که درگیری ها و فضای تند دنبال آن چگونه ایجاد شده است.... جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام می گذارد و از همه جنبش هایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمی داند... "
"... در جنبش سبز هر شهروند یک رسانه است و راه سبز هیچ نماینده و سخن گویی در خارج ندارد. یکی از زیبایی های فضای سبز آن است که همه حرفهای خود را می زنند و این حرکت در یک فضای تعامل گسترش می یابد. بنده هم به عنوان یک همراه نظرات و پیشنهادات خودم را در این فضا مطرح می کنم... "

سبزها و ضرورت عدم خشونت

استاد گفت : كسي كه بر نفس خود حاكم است چرا بايد در اجراي كارهاي دولتي خشونت به كار ببرد و كسي كه بر نفس خود حاكم نيست چگونه مي تواند بر ديگران حكمراني كند ...
                                                         مكالمات كنفسيوس - انتشارات علمي فرهنگي  ص 129


گويا حاكميت حالا حالا ها قصد تمكين از خواست مردم رو نداره ... تكليف آنها كه روشن است ترورهاي بيشتر ، زنداني هاي بيشتر ، اعدام هاي بيشتر ، دروغهاي بيشتر ، ... اما تا كي ؟ از حاكميت انتظاري نيست اگه عقلي داشتن بيانيه 17 موسوي رو ملاك عمل خودشون قرار مي دادن
اما جنبش سبز تا امروز از آزمون ها مختلف سربلند بيرون اومده . هر وقت لازم بود حضور داشته باشيم حاضر بوديم 25-30 خرداد ، نماز جمعه هاشمي ، روز قدس ، 13 آبان ، تشييع آيت اله منتظري ، عاشوراي تهران و همچنان خواهيم بود ...22 بهمن ، چهارشنبه سوري و تمام روزهايي كه مال ماست و مي شود بود ... زماني كه ابتكار و نوع آوري لازمه بودن بود بازهم برنده ما بوديم ... يه روز اتو زديم به برق اتو شد مصداق براندازي يه روز اس ام اس داديم به نود يه روز پول ها رو پشت نويسي كرديم يه روز از تلفون عمومي زنگ زديم به 110و 113  گفتيم رايمون گم شده خبر نداشتيم هر كدوممون خبر نگار شد هر گوشي موبايلي دوربين  ، رسانه نداشتيم دنياي مجازي وبلاگ ها و شبكه هاي اجتماعي مثله face book  و cloob و twiter و ... رو سبز كرديم ... هر وقت لازم شد از رهبرانمون حمايت كرديم و اونها رو تنها نذاشتيم ...
امروز جنبش سبز سخت ترين آزمون را در راه رسيدن به آزادي دموكراسي و حقوق بشر را در پيش دارد : پايمردي و تحمل خشونت دشمن و در عين حال پرهيز از خشونت متقابل . موسوي ، كروبي ، خاتمي ، مشاركت ، سازمان ، نهضت آزادي ، ملي - مذهبي ها ، ادوار تحكيم ، سروش ، گنجي ، كديور ، شيرين عبادي  ، سحابي ، بهنود ... واصلاً تموم روشنفكران ديني و سكولار و فكر كنم هر كسي كه سرش به تنش مي ارزه همه و همه بر دوري از خشونت تاكيد مي كنن . من هم مي دونم خيلي سخته كتك بخوري ، ناسزا بشنوي ، دوستتو برادرتو خواهرتو مادرتو جلوي چشمات بزنن ، بكشن اما دست به عمل متقابل نزني ... اما همه ما بايد ايمان داشته باشيم كه خشونت و مقابله به مثل به همه جا ممكنه برسه الا به دموكراسي و حقوق بشر ...
حكومت شاه وقتي سقوط نكرد كه چريكها سربازان رژيم رو از پا در آوردن! نه پهلوي وقتي رفتني شد كه سربازان و افسرانش نخواستن و نتونستن رو در روي مردم بايستند و شليك كنند . آنروز هم بودن كساني كه مردم رو به گلوله و رگبار ببندن اما اكثريت با كساني بود كه تاب برادر كشي نداشتند امروز هم همانطور است مطمئنم قاطبه كساني كه رو در روي ما صف آرايي كردن توان شليك كردن رو ندارن اونها رو با خشونت خودمون با دشنام هاي دور از شان خودمون وادار به برادر كشي نكنيم...
كودتاچيان از سناريوي مناظره ها طرفي نبستن حالا بدنبال ايجاد تفرقه در بين جنبش سبز هستن بين موسوي و خاتمي و كروبي بين جموهري ايراني و جمهوري اسلامي بين مراجع و روحانيون با جنبش سبز ... تا 22 بهمن آرومي داشته باشن اما اگه از اين دسيسه هم چيزي عايدشون نشه به سراغ مشت آهنين ميرن كشتار گسترده ، حضور تانكها و نفربر ها و هلي كوپترها ... اما براي همه اينها دنبال دستاويزي مي گردن تا همون اندك طرفدار خودشون رو همچنان فريب بدن. مطمئن باشيم بيشتر از ما اونها از كشته شدن مزدورانشون خوشحال خواهند شد .
حرف آخر اينكه مبارزات سياهان آمريكا رو الگو قرار بديم كساني كه حتي حق نشستن بر روي صندلي اتوبوس ها رو نداشتن كساني كه حتي اونها رو به سينما هم راه نميدادن امروز به كاخ سفيد راه پيدا كردن و بر كرسي رياست جمهوري تكيه زدن اون هم نه با راي سياه ها كه با راي سفيد پوستان آمريكا ... بخشش رو از مردم آفريقاي جنوبي بياموزيم كه سالها قرباني آپارتايد سفيد پوست ها بودن اما با گذشت امروز در قاره اي كه هچ اثري از دموكراسي و پيشرفت نيست الگويي براي توسعه شده است.

مناظره ها

 
" آقاي شريعتمدار اينگونه كه از حرفها و مقالاتت بر مياد تو به همه اسرار محرمانه كشور دسترسي داري من 8 سال است ميگويم بيا مناظره كنيم تو نيمه پنهان منو آشكار كن من نيمه اشكار تو رو افشاء مي كنم ... " اين جملات رو كه مصطفي تاجزاده با حرارت خاص خودش گفت سالن به هوا رفت ... آقايان همه كارهايشان برعكس است . كدام بي تدبيري از اين بيشتر كه حكومتي آخرين راه حل ها را اول و اولين راهكار ها را در انتها بيازمايد . آنروز كه بايد مناظره بر پا ميكردند مردم را به گلوله بستند ، به زندان انداختند ، در بازداشتگاهايشان شكنجه و تجاوز كردند . بارها و بارها كروبي و موسوي خواستار مناظره در تلويزيون شدند اما در طول اين چند ماه رسانه كودتا پاتوق كودتاچياني چون حداد عادل ، كدخدايي ، رادان ، محسني اژه اي و ... بود . مقام رهبري و رئيس دولت كودتا محمود احمدي نژاد نيز بارها به اعلام موضع پرداختند و دليل و برهان آوردند تا مدعايشان را اثبات كنند تا بگويند سالم ترين انتخابات كل تاريخ ايران را برگزار كرده اند اصلا ًسالم ترين انتخابات تمام دنيا را برگزار كرده اند ؛ اما هيچ كس باور نكرد . مردم را و رهبرانشان را به مسخره گرفتند يك روز آنها را خس و خاشاك ناميدند و روز ديگر بزغاله و گوساله ... تهديد كردند كه مي كشند ، تهديد كردند كه بي رحمانه بر خورد مي كنند و البته تنها حرفي كه زدند و عمل كردند همين تهديدها بود . دروغها گفتند ، جنبش سبز را يك روز به امريكا بستند و فردا آنرا به منافقين و سلطنت طلبان نسبت دادند ...
امروز كه همه آن تلاشهاي مذبوحانه راه به جايي نبرده است آمده اند و راهي را كه در ابتدا بايد در آن قدم مي گذاشتند در انتها برگزيده اند . اما حتي مناظره شان نيز كاريكاتوريست از مناظره هاي اول انقلاب . در يكسو شريعتمدار مي نشيند بعنوان تئوريسين خشونت و در سوي ديگر كواكبياني كه حتي ابا دارد بگويد موسوي و كروبي را قبول دارد و لابد كسي هم نبايد بپرسد كه اصلاً به نمايندگي از چه كسي به مناظره آمده است ؟ نمايندگان واقعي جنبش سبز امروز در زندان بسر مي برند . امروز بايد تاجزاده ها زيد آباديها  امين زاده ها صفائي فراهاني ها براي مناظره دعوت شوند . اگر گفتگو بر سر يارانه هاست چرا از سعيد ليلاز دعوت نمي شود ، مگر جز نقد سياست هاي اقتصادي دولت كار ديگري كرده است كه به زندان محكوم شده است ؟
در جريان منظره نيز باز هم عدالتي وجود ندارد .  در اين جريانات ديگر رهبر كشور بي طرف نيست كه بخواهند او را بعنوان فصل الخطاب معرفي كنند اين جايگاه را كسي ميتواند اشغال كند كه بي طرف باشد كسي كه هنوز انتخابات تاييد نشده پيام تبريك ميفرستد كسي كه هنوز بازشماري صورت نگرفته ادعاي تقلب را به مسخره مي نشيند كسي كه خود را همفكر يكي از دو رقيب مي داند ديگر نمي تواند فصل الخطاب يا چيزي شبيه آن باشد . بلكه بايد پاسخگو هم باشد . پاسخگوي عملكرد نيروهاي امنيتي تحت الامرش پاسخگوي قوه قضائيه اي كه اينگونه عدالت را به تمسخر گرفته است پاسخگوي توهين ها ائمه جمعه كه منصوب وي هستند ، پاسخگوي نوشته هاي كيهان ، پاسخگوي دروغ ها و تهمت هاي صدا و سيماي كودتا ، پاسخگوي بي تدبيري هايي كه در اين چند ماهه صورت گرفته است . اگر قرار است در مورد عملكرد موسوي و خاتمي و كروبي به گفتگو بنشينند بايد در مورد عملكرد شخص رهبر نيز مناظره شود چون بك طرف اين منازعات ديگر احمدي نژاد نيست بلكه شخص رهبر است .
اما مناظره ها مويد اين نكته است كه مقاومت جنبش سبز كودتا چيان را به كرنش واداشته است . اما سران كودتا بايد بدانند برگزاري مناظره و حضور در صدا وسيما يكي از خواسته هاي كوچك جنبش سبز آن هم در خردادماه بود نه امروز . حالا ديگر شرايط كاملاً تغيير كرده است بنابر اين خواسته هاي جنبش نيز با توجه به مقتضيات زمان دگرگون شده است . اگر به اين مي انديشند كه با برگزاري چند مناظره 22 بهمن آرامي را سپري خواهند كرد بايد گفت هنوز شعور مردم ايران را دست كم گرفته اند .

مي ارزد براي حفظ حكومت 75 هزار نفر كشته شوند


بنيانگذارش مي گفت : ... مردم ولي نعمت ما هستند . سپاه بايد پشت مردم باشد . اصل مردمند . ارتش هم بايد پشت مردم باشد . ارتش و سپاه بايد بگويند جانم فداي مردم . اگر بگويند جانم فداي رهبر انحراف است . اصل مردمند رهبر هم جانش فداي مردم است ... اگر بگويند جانم فداي رهبر كه اين مي شود زمان شاه پس مردم براي چه انقلاب كردند ...
بنيانگذارش مي گفت : مردم ولي نعمت ما هستند ما خدمتگزار مردميم ...
حالا امروز سپاهي و بسيجي مي گويند : " خوني كه در رگ ماست هديه به رهبر ماست " يعني نون ملت را مي خورند خونش را به كس ديگري هديه مي كنند يعني  " گل از مو ديگري گيره گلابش "
جناب آقاي آيت اله خميني ما خدمتكار نخوايم چه كسي را بايد ببينيم ...
بنيانگذارش مي گفت : " خوب ، ما حساب بكنيم كه اين مصيبت ها براي چه به اين ملت وارد شد ، مگر اين ملت چه مي گفت و چه مي گويد كه از آن وقتي كه صداي ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اينها ادامه دارد . ملت ما چه مي گفتند كه مستحق اين عقوبت شدند ...
حالا امروز نماينده مقام رهبري در سپاه مي فرمايند : مي ارزد براي حفظ حكومت 75 هزار نفر كشته شوند ." مردك از علي فقط شمشير را شناخته است . هيچ كس نمي گويد علي يك محافظ نداشت چه رسد به 10 هزارتا ... هيچ كس نمي گويد در مسجد كوفه علي را به دشنام گرفتند آب از آب تكان نخورد ... هيچ كس نمي گويد چرا بار زير نظر مردم رفت و در صفين صلح كرد زير بار نظر مردم رفت و ابوموسي را نماينده خود قرار داد ... هيچ كس نمي گويد هيچ گاه سواره نبود تا وقتي كسي پياده در كنارش راه مي رفت ... هيچ كس نمي گويد همين علي را مردم نخواستندش 25 سال در گوشه نخلستانها مي گريست ... هيچ كس نمي گويد شيشه هاي خانه هاي مخالفانش در كوفه در امان بود ... هيچ كس نمي گويدئ علي بالاي منبر زار مي زد كه اگر از پاي زن يهودي خلخالي ربودند كسي فرياد كشيد و دق كرد و مرد ... نبايد شماتتش كرد ... هيچ كس نمي گويد حتي قاتلش را دشنام ندادند ، حتي قاتلش را شكنجه نكردند ، حتي به قاتلش تجاوز نكردند ، حتي قاتلش را به كهريزگ نفرستادند ،... هيچ كس نمي گويد آخر اينها كه شما مي گوييد طريق معاويه است چرا از علي حرف مي زنيد ...

ميخوام اسممو عوض كنم يا سرانجام پشت كردن به ملت


1- مثل برادرم ميمونه ، نه چرا مثله ، اصلاً برادرمه . ما از همون كلاس اول ابتدايي با هم بوديم ، مهر سال 64 . هم محلي  ، هم دانشگاهي ، هم رشته اي ... اما از همه مهمتر هم فكر و هم راي ...  ميرحسين كه بيانيه مي داد زنگ ميزد و مي گفت آقا از پاريس پيام داده ... معمولاً هر هفته يكي دو روز رو يا من خونه اونم يا اون مياد پيش من ... روز عاشورا هم با هم قرار شد بريم خونش ، محمد هم با ما بود . چشماش رو چند روز پيش يعني روز 5 شنبه عمل جراحي ليزر كرده بود دكتر گفته بود نور و سرما و از همه مهمتر از اين گازهاي اشك آور براش ضرر داره براي همين اونروز همين كه رسيديم خيابون آزادي و اون  فضاي پر از دود و اشك آور رو ديديم  باعث شد از هم جدا بشيم و اون و محمد برن سمت خونه ... من هم مشغول فيلم گرفتن شدم راستش اين گوشي رو گرفتم فقط براي اينكه از اين صحنه ها فيلم بگيرم وگرنه همون 1110 رو خيلي دوسش داشتم ... من تو يه خونه پناه آورده بودم تو اون قطعي موبايل ها يه مرتبه گوشي زنگ خورد ... علي مهدي رو گرفتن ... نفهميدم ديگه چي گفت وا رفتم ...
اونا داشتن ميرفتن خونه تو راه از يه تكيه غذا هم ميگيرن اما يه مرتبه تو يه چهارراه خلوت 4 تا لباس شخصي بهشون گير ميدن بخاطر چي ؟ ... بخاطر اينكه مهدي حتي تو خونه هم عينك دودي ميزد تو اين چند روز  و چند شب حتي تو خونه هم چراغها رو خاموش مي كرديم .... و كلاه هم كه سرش كرده بود پس سر دسته اغتشاش گراست ...
ساعت 5 من و ممد داشتيم بر مي گشتيم كرج خونه من و هي داشتم فكر ميكردم چطور به مادرش بگم ... يا زهرا ... و بازهم زنگ گوشي ... الو مهدي عزيزم ... علي بيا منو ببر بيمارستان ... كجايي داداشم ؟ ... بيا دمه خونه ... يه خانواده مهدي رو ميرسونن چشماش ديگه نمي بينه سرش شكسته و غرق خونه ... دستاش خراش برداشته ... لبش پاره شده ميبرمش خونه ... همديگرو بغل ميكنيم و گريه مي كنيم ... شام غريبان ما هم جور ميشه ... پاهاش كبود شده باسنش سياه شده و خلاصه يه جاي سالم براش نذاشتن ... گفته چشممو عمل كردم با مشت تو چشمش كوبيدن ... و حالا بايد خدا رو شكر كنيم كه مردم تو فردوسي اونو از دست اشقياء نجات دادن و اون پير  زن مهربون كه به بچه اش ميگه با خانواده مهدي رو برسونن نكنه تو راه گير بهشون بدن حتي ترسيدن و باندشو رو باز كردن ... يعني اينا فقط تو راه اتفاق افتاده حالا ببينيد اگه يكي رو ببرن چه بلايي سرش ميارن ... ميريم بيمارستان جلوي پاش رو هم نميتونه ببينه ... دكتر گفت قرنيه اش خراش برداشته ... دارم سرشو با دستمال پاك ميكنم وقت نشد بريم يه جاي ديگه كه پانسمانش كنه حموم هم دكتر گفته نره ، سرش چاك خورده ... بخنده ميگم ديدي حاجي از مردم رو بر گردوندي ره سلامت پيشه كردي اينه سزاش ... ميخنده و ميگه اره والا خوبه همه مثل من تا دير نشده تاوان بدن و بفهمن از كجا خوردن ...
اون رفتار علي با ابن ملجم و اين رفتار ... با يه مهندس مملكته كه چشماش رو عمل كرده .و از يه تكيه غذا گرفته ... شما انصاف بديد ... حكومت يزيدي است يا حيدري ؟ شما چطور تاوانشو ميخوايد بديد ... تاوان خون هاي ريخته رو ؟ تاوان اين همه آدم رو كه به باد كتك گرفتيد ؟ تاوان اين همه الفاظ ركيك رو كه تو چاله ميدون هم بهم نثار نمي كنن ؟... تاوان شيشه هاي شكسته ؟ ... تاوان حق هاي خورده شده  ؟... تاوان اين  همه دروغ ها و تهمت ها رو ؟... تاوان قرآني كه پاره كرديد تا معاويه وار چند صباحي بيشتر به اين حكومت ننگين ادامه بديد ؟ ... تاوان اشك هاي ريخته شده و دلهاي شكسته رو ؟ ... بترس از آن روز كه نيازمندي بكشد ز سينه آهي ...
2- بعد از انتخابات بود تو كافه بچه ها جمع بودن مثل هر شب. تازه بحث كهريزگ داغ شده بود كه يكي جدي به من گفت علي تو سيدي ؟ ... تو شناسنامم كه اينطور نوشته ... يعني سيد علي ديگه ؟ ... اره چطور ؟ ... هيچ خيلي ضايع است برو شناسنامه تو عوض كن ... نامردددددددددددددد.... اما واقعاً حق با اونه تا اطلاع ثانوي و با توجه به قياس عاشوراي 88 با عاشواري 57 منو محمدرضا صدا كنيد لطفاً ...